
دیدگاه تخصصی – هدف اصلی از سفر اخیر جو بایدن، رئیس جمهور جو بایدن به خاورمیانه، این بود که هم به شرکا و هم به دشمنان نشان دهد که ایالات متحده برای احیای موقعیت استراتژیک خود در منطقه ای که در سال های اخیر ضربه های مهمی را متحمل شده، جدی است. برخلاف تصور عمومی، هدف از این سفر، دستیابی به توافقات فوری از سوی عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای افزایش تولید نفت نبود، به همان اندازه که این نتیجه یا سایر موارد مرتبط با رقابت استراتژیک با چین و روسیه به نفع ایالات متحده باشد.
به بایدن اعتبار بدهید. اگرچه او میدانست که دیدار با رهبری عربستان برای او هزینههای سیاسی در داخل خواهد داشت و احتمالاً باعث ناراحتی چند تن از اعضای ارشد دولت او میشود، اما به هر حال به جده رفت زیرا به درستی این سفر را در چارچوب استراتژیک درست قرار داده بود. این در مورد سعودی ها، اماراتی ها، اسرائیلی ها یا هیچ کس دیگری نبود. این در درجه اول در مورد آمریکا و موقعیت آن در منطقه ای بود که یک بار دیگر اهمیت استراتژیک خود را برای امنیت و تجارت جهانی و به ویژه برای منافع بلندمدت ایالات متحده در سراسر جهان ثابت کرده است.
سوال این است که آیا بایدن در طول سفر و پس از آن به اندازه کافی گفت یا انجام داد تا شرکای بدبین را متقاعد کند که آمریکا منطقه را ترک نمی کند؟ پیام استراتژیک دولت قبل از بازدید مطمئناً کمکی نکرد. اگر گیج کننده نباشد بدتر بود. بایدن در این مقاله نظر خود را منتشر کردواشنگتن پستدلایل سفر به منطقه را توضیح دهد، اما هم شفافیت و هم انسجام نداشت.
این مایه تاسف است زیرا این هرج و مرج در ارتباطات راهبردی منعکس کننده وضعیت میدانی از نظر روابط نظامی آمریکا و اعراب نیست. روابط عملیاتی با چشم انداز تحقق اهداف تعیین شده توسط این دولت و دولت های قبل از آن به خوبی در حال توسعه است که همگی بر ایجاد اشکال مؤثرتر همکاری امنیتی ایالات متحده، اعراب و اسرائیل متمرکز شده است.
ژنرال اریک کوریلا، رئیس فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM)، از سوی رهبری غیرنظامی دستور داده می شود تا برای یکپارچگی نظامی بین ایالات متحده و شرکای منطقه ای آن و همچنین بین خود این شرکا تلاش کند. تعداد کمی از ماموریت ها در امور نظامی چالش برانگیزتر هستند. اولاً، ایالات متحده قبلاً هرگز این کار را با هیچ یک از شرکای عرب خود انجام نداده است (اگرچه در سطحی با اسرائیل انجام داد). دوم، تمام ستارگان سیاسی، رویه ای، فنی، اداری و مالی باید برای این کار هماهنگ شوند. ثالثاً این اتفاق در چند ماه آینده نخواهد افتاد – سالها طول خواهد کشید.
با این وجود، CENTCOM با حوصله و روشمند زمینه را فراهم کرد. مهمتر از همه، توافق ابراهیم و الحاق رسمی اسرائیل به سنتکام نیز تحولات راهبردی است که می تواند تأثیر بسیار مثبتی بر این مأموریت ادغام داشته باشد. اسرائیلیها سالها در یکپارچگی سرآمد بودهاند و فناوریهای پیشرفتهای دارند که میتواند برای شرکای عرب مفید باشد. به طور خلاصه، اسرائیل می تواند یکی از کاتالیزورهای موفقیت باشد.
مشترکین+اعضا سطح بالاتری از دسترسی به دیدگاههای تخصصی مختصر رمزنگاری در مورد مسائل جهانی دارند. اکنون به وضعیت Subscriber+ ارتقا دهید.
اما ما هستیم که باید رهبری کنیم و نقش یاور و تسهیل کننده را ایفا کنیم. ما مرکز ضروری هستیم. از نظر استراتژیک، ما همچنان بر بازدارندگی ایران، مقابله با سازمانهای افراطی خشونتآمیز و پیگیری رقابت استراتژیک با چین و روسیه، تا حدی از طریق احیای و حفظ مشارکتهای منطقهای خود، متمرکز خواهیم بود. از نظر عملکردی، اولویتهای ما پیگیری پدافند هوایی و موشکی یکپارچه و مقابله با سامانههای هوایی بدون سرنشین است.
مفهوم احمقانه اتحاد استراتژیک خاورمیانه یا MESA که توسط دولت ترامپ تصور شده بود، از بین رفته است، که بعید بود به دلیل عدم اعتماد و تصورات متفاوت تهدید در میان بازیگران منطقه، روشنایی روز را ببیند. یک چارچوب جدیتر، واقعبینانهتر و فزایندهتر به نام «ساخت امنیت منطقهای» یا «RSC» در حال حاضر وجود دارد. ستون های آن عبارتند از پدافند هوایی و موشکی یکپارچه، امنیت دریایی، واکنش به بحران، نیروهای عملیات ویژه، و پشتیبانی تئاتر و آتش.
هر ستون دارای یک مرحله رویه ای، فنی و یکپارچه است. بخش رویه ای، که فوری است، تضمین می کند که همه شرکت کنندگان درک روشنی از محیط تهدید دارند. بخش فنی که میان مدت است برای دستیابی و حفظ قابلیت همکاری ضروری است. بخش ادغام طولانی مدت برای ایجاد سیستم های به هم پیوسته در سراسر دامنه ها و همچنین برای ارتباطات ایمن بسیار مهم است. همه این مراحل نیاز به کار و همکاری عظیمی از طریق آموزش، تمرین، تجهیزات، اختیارات و دکترین دارد. این واقعاً کار سختی است، اما دقیقاً همان چیزی است که برای دستیابی به حداقل درجه ای از یکپارچگی نظامی با حداقل برخی از شرکای کلیدی منطقه ای مورد نیاز است.
تعامل مداوم با رهبران منطقه برای ارزیابی، نظارت و ارزیابی همه این فعالیتها که RSC را تشکیل میدهند بسیار مهم خواهد بود، به همین دلیل است که سنتکام علاوه بر نشستهای منظم دوجانبه، دو کنفرانس منطقهای را پیشنهاد کرده است – یکی در سطح دو ستاره. که هر سه ماه یکبار اتفاق می افتد و دیگری در سطح چهار ستاره هر شش ماه یکبار با روسای دفاعی شورای همکاری خلیج فارس به اضافه مصر، اردن و عراق (GCC+3) برگزار می شود.
یکی از دشوارترین وظایف ژنرال کوریلا، تشریح شفاف چالشهای دستیابی به هر سطحی از یکپارچگی نظامی، چه دوجانبه یا چندجانبه، برای همه شرکای منطقهای خواهد بود. ناتو، قدرتمندترین ائتلاف روی کره زمین، چندین دهه طول کشید تا به این هدف دست یابد و هنوز هم جای پیشرفت دارد. دستیابی به این هدف دشوار است نه تنها به این دلیل که مستلزم حجم عظیمی از کار عملی، مهارت، پشتکار و انضباط است، بلکه به این دلیل که مستلزم طرز فکر و رفتار جدیدی از سوی شرکای منطقه ای است که در طول تاریخ با همکاری و پذیرش مشکل داشته اند. مفهوم به هم پیوستگی اصلاحات دفاعی و تعهد به ظرفیت سازی نهادی پیش نیازهای یکپارچگی مؤثر است. شرکا فقط سخت افزار را ادغام نمی کنند، بلکه باید مفاهیم، فرآیندها، نهادها و فرهنگ های دولتی و نظامی را نیز با هم ادغام کنند، که همه آنها در ابتدا در جهان عرب وجود ندارد.
اقدامات سایبری روسیه در اوکراین چقدر مهم است و این برای شما چه معنایی دارد؟ امروز چهارشنبه 17 آگوست در اجلاس تابستانی گروه ابتکارات سایبری ثبت نام کنیدهفتم.
ما خودمان اشتباهات وحشتناکی را در خاورمیانه مرتکب شده ایم که به همکاری امنیتی می رسد و به طور مداوم. ما تقریباً به طور انحصاری روی کامیون ها و سلاح ها و همچنین دسترسی و پایگاه تمرکز کرده ایم. ما در کلمات به مشارکت واقعی تبدیل شدیم. اما شاید بدتر از همه، ما از نظر استراتژیک ناسازگار بودیم. رهبران خاورمیانه به این انتظار رسیده اند که تعهد ایالات متحده به منطقه آنها دائماً در نوسان است، افزایش می یابد و کاهش می یابد، بنابراین این تصور ایجاد می شود که ما به دنبال سازگاری استراتژیک از آنها به روش هایی هستیم که مایل به نشان دادن خود نیستیم. ما شروع به تغییر نگرش و رویکرد خود نسبت به منطقه کردهایم، اما مدتی طول میکشد تا بوروکراسی گسترده امنیت ملی خود را با دیدگاه جدید خود منطبق کنیم.
با این حال، مهم نیست که ما چقدر در میدان موفق باشیم، هیچ یک از اینها بدون وضوح و ثبات در سیاست و استراتژی ایالات متحده، و همچنین در غیاب رهبری قوی ایالات متحده برای حمایت و فعال کردن این ابتکارات نظامی ارزشمند، کارساز نخواهد بود. به همین دلیل است که سفر بایدن به منطقه مهم بود – این اولین گام در سفری بود که برای متقاعد کردن شرکای منطقهای ما طراحی شده بود که ما همچنان یک رهبر و شریک جهانی مطلوب در خاورمیانه و فراتر از آن باقی میمانیم. این می تواند اولین و آخرین گام بایدن در صورت عدم انتخاب مجدد او باشد. اما مهمتر از همه، این رویکرد استراتژیک جدید به منطقه، از تغییرات سیاسی در واشنگتن جان سالم به در می برد، که اگر تاریخ راهنما باشد، گفتن آن آسان تر از انجام آن است.
دیدگاهها، دیدگاهها و تحلیلهای متخصصان امنیت ملی را در The Cipher Brief بخوانید
The post خاورمیانه و هزینه عدم انسجام استراتژیک appeared first on The Cipher Brief.