
دیدگاه تخصصی – ما سابقه طولانی در برداشت نادرست از نیات روسیه داریم. یک نمونه کلاسیک تصمیم کمیته اطلاعات مشترک بریتانیا (JIC) بود که روسیه در سال 1968 به چکسلواکی حمله نخواهد کرد. بر اساس دیدگاه غربی که این امر به نفع مسکو نیست. قضاوت های اشتباه مشابهی در مقدمه الحاق کریمه توسط پوتین در سال 2014 انجام شد.
ولادیمیر پوتین زمستان امسال را بهترین زمان برای رویارویی با غرب برای مناطقی از اتحاد جماهیر شوروی سابق که معتقد است هنوز باید در حوزه نفوذ مسکو باشند، محاسبه کرده است. زمستان بازار انرژی اروپا را ناگزیر تحت فشار قرار می دهد. در همین حال، ناتو به تازگی یک خروج تحقیرآمیز و پر هرج و مرج از افغانستان را به رهبری رئیس جمهور ایالات متحده که فکر انتخاباتی دارد، انجام داده است.
پوتین پس از تعیین بهترین زمان، بسیج ارتشی متشکل از 130000 سرباز را در زمستان دنبال کرد که در امتداد مرزهای اوکراین با روسیه و بلاروس توزیع شده بودند. پوتین هرگز اعتقاد زیادی به دیپلماسی ندارد، اما آماده است تا همانطور که توجه دارد دست به اقدام بزند و بهانه ای را برای هر اقدام آینده جمع آوری کند. در صورت بعید بودن یک امتیاز بزرگ غربی، او مایل است ارتش را کنار بگذارد، اما احتمالاً از آن برای تسهیل یک نتیجه محسوس سیاسی و نظامی استفاده خواهد کرد.
همه در غرب تصور می کنند که اوکراین هدف تهاجم یا تهاجم است. با این حال، هیچ یک از گزینه ها خیلی خوب به نظر نمی رسند. بله، نیروهای روسی احتمالاً می توانند 240 مایل از بلاروس تا کیف را طی کنند و پایتخت را تصرف کنند. اما آنها نتوانستند تمام اوکراین، به ویژه غرب کیف را فتح کنند، و تهاجم می تواند منجر به قیام طولانی و پرهزینه شود. از طرف دیگر، پوتین ممکن است سعی کند سواحل اوکراین و بندر اودسا را به تصرف خود درآورد، اما این امر باعث خواهد شد که یک خط زمین طولانی برای دفاع در برابر ضدحملات آینده اوکراین باقی بماند.
مشکل دیگر حمله اوکراین این است که ناتو و غرب را خیلی ساده آزاد می کند. پرزیدنت بایدن در مراحل اولیه این بحران به وضوح بیان کرد که ناتو برای محافظت از اوکراین نمی جنگد. در عوض صحبت از تحریم های اقتصادی و مالی است. این رویکرد نشان دادن یک جبهه متحد منطقی در برابر پوتین را برای کشورهای غربی آسانتر کرده است، اگرچه در مورد ارسال تسلیحات به اوکراین و ماهیت دقیق تحریمها اختلافاتی وجود دارد.
بنابراین تمرکز بر اوکراین برای پوتین کارساز نیست. اگرچه برخی از پاسخ ها تفرقه انگیز بود، اما روند کلی این بود که رهبران غربی متحد شوند. این امر همچنین به آنها اجازه داد تا برخی از تظاهرات را انجام دهند، به طوری که ماکرون مستقیماً با پوتین در گفتگوهای دیپلماتیک شرکت کرد و دیگران به سفرهای بلندپایه به کیف رفتند.
اما اوکراین ممکن است هدف اصلی پوتین نباشد. پیروزی پوتین با ناتو است، که به گفته او بیش از آنچه که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی توافق شده بود، در اروپای مرکزی و شرقی حملات انجام داده است. در واقع دو پیش نویس معاهده ای که روسیه در هفدهم منتشر کردشما در دسامبر گذشته، ناتو از ناتو خواست تا نیروها و تسلیحات خود را از هر کشوری که در سال 1997 به ناتو ملحق شده اند، خارج کند. این شامل مجارستان، لهستان، رومانی، جمهوری چک، اسلواکی، بلغارستان، کرواسی، مونته نگرو و مقدونیه شمالی می شود. همچنین سه کشور بالتیک (لیتوانی، لتونی و استونی) را پوشش می دهد که جدایی آنها از اتحاد جماهیر شوروی قدیم برای پوتین آزاردهنده است.
دو عملیات وجود دارد که روسیه می تواند علیه کشورهای بالتیک انجام دهد که می تواند ناتو را در بلاتکلیفی قرار دهد. در ماده پنجم پیمان ناتو آمده است که «حمله مسلحانه به یکی [member] این حمله به همه آنها تلقی خواهد شد.” به عبارت دیگر، ناتو موظف به استفاده از نیروی مسلح خواهد بود. اگر تهاجم روسیه هوشمندانه بود، دامنه محدودی داشت و تعداد زیادی از سربازان ناتو یا افراد محلی را نمی کشت، بدون شک منجر به اختلافات جدی در اتحاد غربی می شد. هر گونه شکست بعدی ناتو در استقرار نیروهای مسلح، ایمان به این ائتلاف را تضعیف خواهد کرد و پیامی قوی به کشورهای نامزد مانند اوکراین و گرجستان ارسال خواهد کرد.
Cipher Brief Subscriber + اعضا جلسات تخصصی استثنایی را از اعضای شبکه تخصصی ما دریافت می کنند. امروز به مشترک + ارتقا دهید.
ساده ترین گزینه از میان دو گزینه برای پوتین، الحاق ناروا به مرز روسیه با استونی است. این شهر اکثریت روسی است و در گذشته تنش های فرهنگی با دولت تالین وجود داشته است. پوتین از سازمان های اطلاعاتی خود خواهد خواست تا مداخله روسیه را بخواهند. الحاق می تواند توسط نیروهای ویژه روسیه انجام شود. خط مشی روسیه پس از واقعیت این است که ناروا یک مورد استثنایی است که هرگز نباید در استونی می بود و مطمئناً ارزش درگیری مسلحانه با ناتو را ندارد. چندین پایتخت اروپایی بدون شک موافق هستند. اما بریتانیا به عنوان “ملت پیشرو” حضور گسترده مرزی ناتو (EFP) با حدود 1100 سرباز مستقر در تاپا، 100 مایلی غرب، در موقعیت دشواری قرار خواهد گرفت.
گزینه دوم خطرناک تر است، اما به طور بالقوه برای مسکو ارزشمندتر است. تلاش برای اتصال بلاروس به منطقه تحت محاصره روسیه کالینینگراد از طریق به اصطلاح کریدور سووالکی، هرگونه مرز زمینی بین کشورهای ناتو و اتحادیه اروپا و سه کشور بالتیک را قطع خواهد کرد. EFP در لیتوانی توسط آلمانیها رهبری میشود که به دلایلی که قبلاً توسط صدراعظم شولز بیان شده است، تمایلی به به چالش کشیدن تهاجم روسیه ندارند. نیروهای کالینینگراد می توانند وظیفه مورد حمایت بلاروس را انجام دهند. باز هم، توجیه پسافکتوم برای بی عدالتی جدایی کالینینگراد از سرزمینش است. همچنین ممکن است برای برخی از کشورهای اروپایی بحث برای مذاکره به جای جنگ کافی باشد، به خصوص اگر تهاجم روسیه فقط در بخش لیتوانیایی کریدور باشد و نه در لهستان.
بسیاری از مفسران غربی استدلال خواهند کرد که پوتین آنقدر احمق نیست که به یکی از اعضای ناتو حمله کند. در واقع، این بسیار منطقی تر از حمله به اوکراین است. این امر ناتو را متفرق خواهد کرد و به عنوان یکی دیگر از درگیری های حل نشده پوتین عمل خواهد کرد که در حال تبدیل شدن به یک ابزار چانه زنی ارزشمند برای آینده است. محاسبه کلیدی او درست به نظر می رسد. اروپا (و ایالات متحده) هیچ اشتهایی برای جنگ با روسیه ندارند.
بینش ها، دیدگاه ها و تحلیل های بیشتر در مورد امنیت ملی به رهبری کارشناسان را بخوانید که در اشاره ای کوتاه به رمز
The Outlier: اگر هدف واقعی پوتین اوکراین نباشد چه؟ برای اولین بار در The Cipher Brief ظاهر شد.